خرداد.... شب زنده داری و امید... اشک و خون. .. باز هم انتظار، باز هم سرنوشتی که به تصمیم یک نفر گره خورده. امیدهایی که به قلب نداشته یک نفر بسته شده تا شاید شکستن رو یاد بگیره، شاید یک لحظه دختر خودش رو جلو چشمهاش ببینه، شاید یک لحظه به خودش بیاد.... شاید... شاید ولی ما نسلی نیستیم که آزادی رو گدایی کنیم. سرمون بالاست و هیچ دستی نمی تونه خمش کنه. نسلی که با نام الله از لحظه تولد سرش رو بریدند. نسلی که تو زندان زاده شد. زندانی به وسعت ایران. غافل از اینکه دیواری به بلندای اندیشه سبزمون وجود نداشت و ما باز جوانه زدیم. نازنین من... می خوام بدونی من هم مثل تو محکومم به حبس ابد. و چه کار عبث و زجرآوریه برای محکوم به حبس ابد که چوب خط روی ثانیه هایی بکشه که تا ابد ادامه دارند.... دریغ که به قول عزیزی در تمام داستانهایی که از کودکی شنیدیم یکی بود و یکی نبود... و هرگز نشد یکی باشه و دیگری هم باشه. ما از نسل فرهادیم و کوه کنی شیوه مون. اینطور یاد گرفتیم که اصل بر فراغه...امروز یک بار دیگه صدای مظلومیتمون را با سکوت فریاد می کنیم. با عشق به زندگی و ایمان به آزادی. شاید بخشی از هزینه این آزادی باشیم ولی ما با کلید بهشت به استقبال شهادت نمی ریم... ما نسل آگاه و آزاد و سبزیم... باور کنیم که یک روز خوب میاد.... به امید ازادی ایران منتظر حضور سبز تک تکتون هستم
۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه
۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه
فردا بیا ای هموطن ما چاره سازیم / باید همین خرداد، ما ایران بسازیم
مچبندهایِ سبز را پنهان نسازیم
بر شالِ سبزِ خویش با ایمان بنازیم
با یک درفشِ سبز بر میدان بتازیم
بنیادِ استبداد را ویران بسازیم
باید همین خرداد، ما ایران بسازیم
یک هجمه، از نا محرمان کشور بگیریم
از این قفس باید که بال و پَر بگیریم
از دستِ زَر نشناسها گوهر بگیریم
من مطمعنّم همرهان، ما سرفرازیم
باید همین خرداد، ما ایران بسازیم
کس جز من و تو دادِ مارا کِی ستاند؟
کس نیست جز ما کِشتِه بر حاصل رساند
دستِ من و تو باید این ابلیس رانَد
تا پرچمِ خود را دوباره بر فرازیم
باید همین خرداد، ما ایران بسازیم
جزنامِ ایران هیچ نامی بر لبم نیست
جز سوز و سازِ کشورم، تاب و تبم نیست
من مکتَبَم عشق است و دیگر مکتَبم نیست
فردا بیا ای هموطن ما چاره سازیم
باید همین خرداد، ما ایران بسازیم
شاعــــــــــــــــــرِ آزادی
بر شالِ سبزِ خویش با ایمان بنازیم
با یک درفشِ سبز بر میدان بتازیم
بنیادِ استبداد را ویران بسازیم
باید همین خرداد، ما ایران بسازیم
یک هجمه، از نا محرمان کشور بگیریم
از این قفس باید که بال و پَر بگیریم
از دستِ زَر نشناسها گوهر بگیریم
من مطمعنّم همرهان، ما سرفرازیم
باید همین خرداد، ما ایران بسازیم
کس جز من و تو دادِ مارا کِی ستاند؟
کس نیست جز ما کِشتِه بر حاصل رساند
دستِ من و تو باید این ابلیس رانَد
تا پرچمِ خود را دوباره بر فرازیم
باید همین خرداد، ما ایران بسازیم
جزنامِ ایران هیچ نامی بر لبم نیست
جز سوز و سازِ کشورم، تاب و تبم نیست
من مکتَبَم عشق است و دیگر مکتَبم نیست
فردا بیا ای هموطن ما چاره سازیم
باید همین خرداد، ما ایران بسازیم
شاعــــــــــــــــــرِ آزادی
ای شهید وطن ای کشتۀ بیداد درود/ ای که هستی سند زندۀ خرداد،درود
ای شهید وطن ای کشتۀ بیداد درود
ای که هستی سند زندۀ خرداد،درود
تو رسیدی به یقین، راحت و آسان رفتی
شدی از ظلمت این غمکده آزاد، درود
بعد تو ما همه هستیم و خدا هم باما
میر در چنگِ شب یخزده افتاد، درود
پرکشیدید و ندیدید چه کردید به خون
ترس در جانِ بت و بتکده افتاد، درود
مطمئن، راه شما سبز نگهبانی شد
خوب از ریب و ریا پرده برافتاد، درود
تو دعاکن، که دعایِ تو اجابت گردد
ای شهید وطن ای کشتۀ بیداد درود
شاعـــــــــــــرِ آزادی
ای که هستی سند زندۀ خرداد،درود
تو رسیدی به یقین، راحت و آسان رفتی
شدی از ظلمت این غمکده آزاد، درود
بعد تو ما همه هستیم و خدا هم باما
میر در چنگِ شب یخزده افتاد، درود
پرکشیدید و ندیدید چه کردید به خون
ترس در جانِ بت و بتکده افتاد، درود
مطمئن، راه شما سبز نگهبانی شد
خوب از ریب و ریا پرده برافتاد، درود
تو دعاکن، که دعایِ تو اجابت گردد
ای شهید وطن ای کشتۀ بیداد درود
شاعـــــــــــــرِ آزادی
۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه
موجیـــم که آسودگیِ ما عـــدَمِ ماست
خونِ دل از این دیده چکان در قلمِ ماست
امروز وطن تلخ ترین دردو غمِ ماست
این شعر زِ ما مانَدو این بیش و کمِ ماست
ایران شده معشوقه و یکتا صنمِ ماست
موجیـــم که آسودگیِ ما عـــدَمِ ماست
امروز وطن زخمی و تنها و غریب است
برخیز، وطن در کف عفریتِ مهیب است
در سلسلۀ ظلم فقط مکرو فریب است
ایران، سَرِ ما پیشتر از هر قدمِ ماست
موجیـــم که آسودگیِ ما عـــدَمِ ماست
من میلِ وطن دارم و نسلَم که عرب نیست
لبنان و فلسطین که مرا اصل و نسب نیست
ظلمتکده شد کشورِ من، جایِ طرب نیست
ایران، بخدا دغدغۀِ دَم به دمِ ماست
موجیـــم که آسودگیِ ما عـــدَمِ ماست
یاران، همه شب دیده تَرم تا به سحرگاه
آید چه زمان این غم و این غصّه بسر،آه
دلشادم از این جنبش و این خیزِشِ هرگاه
خرداد شدو وقتِ ادایِ قَسَمِ ماست
موجیـــم که آسودگیِ ما عـــدَمِ ماست
۱۳۹۰ خرداد ۱۹, پنجشنبه
یکی خوابه، یکی فکرِ خوندنه
یکی خوابه، یکی فکرِ خوندنه
یکی میره، یکی فکرِ موندنه
یکی بیداری توچشماش میشینه
اون یکی خوابایِ رنگی میبینه
اونکه خوابیده اسیرِ غفلته
وقتی خوابه کجا فکرِ ملّته؟!!
اونکه بیدارِ گرفتارِ شبه
تویِ حبس امّا پُراز تاب و تبه
انگاری رسمِ زمونه همینه
هرکی میفهمه باید بد ببینه
بیا تا عوض کنیم قائدَه رو
بِکَنیم از وطن این زائده رو
بیا باز دوباره خردادی بشیم
چلچراغِ سبزِ آبادی بشیم
شاعـــــــــــــــــرِ آزادی
یکی میره، یکی فکرِ موندنه
یکی بیداری توچشماش میشینه
اون یکی خوابایِ رنگی میبینه
اونکه خوابیده اسیرِ غفلته
وقتی خوابه کجا فکرِ ملّته؟!!
اونکه بیدارِ گرفتارِ شبه
تویِ حبس امّا پُراز تاب و تبه
انگاری رسمِ زمونه همینه
هرکی میفهمه باید بد ببینه
بیا تا عوض کنیم قائدَه رو
بِکَنیم از وطن این زائده رو
بیا باز دوباره خردادی بشیم
چلچراغِ سبزِ آبادی بشیم
شاعـــــــــــــــــرِ آزادی
شد ماهِ قیامِ سرخِ خـــــــرداد
هرچند که درد ما شدید است
رنگ از رخ دشمنان پریدست
بس گُل که ستم زباغ چیدست
این گفتۀِ خونِ هر شهیـدست
پایان شب سیـــه سپیــد ست
شد دولتِ با دروغ و تزویر
با زور سوارِ مسندِ میـــــر
خواهانِ عدالتــیم و تغـــییر
او گرچه حکومتش پلیدست
پایان شب سیـــه سپیــد ست
مرغِ سحری چنین خــبر داد
هنگامِ خروش و جنبش و داد
شد ماهِ قیامِ سرخِ خـــــــرداد
پیروزیِ ما و روزِ عیــدست
پایان شب سیـــه سپیــد ست
ای خواهر من برادرِ مـــــن
من همرهِ تو، تو یاورِ مــــن
این است کـــلامِ آخـر مــــن
بنشستن عقب زمــا بعیدست
پایان شب سیـــه سپیــد ست
شاعــــــــــــــــرِ آزادی
باز هم خرداد شد، فریاد زن
روزگاری بود سبز و مهربان
شوقِ بیرون راندنِ این روبهان
هرجوانی همچونان شیرِ ژیان
پرچمِ سبزی بدوشِ خود نهاد
یادباد آن روزگاران،یاد باد
بی امان میرفت تا شب بشکند
واعظان کذبِ مذهب بشکند
با غریو و بانگِ یارَب بشکند
سرخوش از پیروزی و دل شادِ شاد
یادباد آن روزگاران،یاد باد
آمد از ره روزِ رایِ سرنوشت
هر کسی یک نو نهالِ سبز کِشت
در خیالش بود فردایی بهشت
ناگهان طوفان گرفت و سرخ باد
یادباد آن روزگاران،یاد باد
برگۀ آراءِ مردم دود شد
سبز حبسِ آتشِ نمرود شد
بُرد با آن شد که او مردود شد
همهمه در مردُمِ ایران فِتاد
یادباد آن روزگاران،یاد باد
داد زد ملّت که رایِ ما چه شد؟!
نمرۀِ ایثارو سعیِ ما چه شد؟!
بر تو از ما نفی و نهیِ ما چه شد؟!
گوئیا بودند کر از روزِ زاد
یادباد آن روزگاران،یاد باد
باز هم خرداد شد، فریاد زن
تیشه بر بنیادِ استبداد زن
آتشی بر خرمن جلّاد زن
تا وطن گردد رها زین جور و داد
یادباد آن روزگاران،یاد باد
شاعــــــــــــــــرِ آزادی
۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه
آفتِ جنبش سبز است نفاق
ما اگر بی سر و سامان شده ایم
یا اگر زار و پریشان شده ایم
نا امید از ره و میدان شده ایم
نقشۀ رهبرِ زور است و چماق
آفتِ جنبش سبز است نفاق
ره همان است که از اول بود
دشمنِ نهضتِ ما احول بود
شاید او نشئۀ پا منقل بود
اوکه دستش شده از بمب چلاق
آفتِ جنبش سبز است نفاق
سبزِ ما فصل خزان کی دارد؟!
هی بهاران و گُل از پی دارد
آرزویِ عــــــــدمِ وِی دارد
توسنم چابُک وچُست است وبُراق
آفتِ جنبش سبــــــز است نفاق
مطمئن باش به مقصود رسیم
شده طاغوت چو نابود رسیم
میر هر آنچه بفرمود، رسیم
شرطِ اوّل ، ننِشینی به اطاق
آفتِ جنبش سبز است نفاق
شاعـــــــــــــــــــرِ آزادی
۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه
آیا این روزها کوچکتر ها دیده میشوند؟
در یک بعد از ظهر گرم تابستانی به اتفاق چند تن از دوستانم برای انجام یک مسابقه ی فوتبال محلی راهی چند محله بالاتر شدیم . در یکی از خیابان های فرعی و در فرو رفتگی یک خانه توجه ام به نوشته ای ( با ذغال ) به روی دیوار جلب شد " شاه زنا زاده است ، خمینی آزاده است "
معنی زنا زاده را نمی دانستم اما مطمئن بودم معنای خوبی ندارد چرا که همیشه در کنارِ "شاه" واژه هایی چون " خدا " ، "میهن" ، "جاوید" را دیده بودم . چند هفته بعد این شعار ها را بیشتر دیدم هم بر در و دیوارهم روی اسکناس ها . با هم کلاسی ها صفحات ابتدایی کتاب های درسی که شامل عکس شاه و خانواده ی سلطنتی بود را یا میکندیم یا برای آن ها شاخ و سبیل میگذاشتیم و به عنوان سند افتخار به یکدیگر نشان میدادیم . جسارتمان هر روز بیشتر میشد در زنگ های تفریح به انتهای صف میرفتیم و بچه ها را تشویق میکردیم تا در کلاس ها شرکت نکنند . گاه در اقلیت قرار میگرفتیم و باید سر کلاس درس حاضر میشدیم و گاه در اکثریت و مدرسه را تعطیل میکردیم در هر صورت اسباب سرگرمی برایمان مهیا بود !
جلوی مدرسه 10.15 نفری تجمع میکردیم پاکت های شیر ( که به عنوان تغذیه داده میشد) را به هوا پرتاب میکردیم و شادی کنان فریاد میزدیم " تغذیه ی رایگان خون شهیدان ماست " حالا هسته ی اولیه 40.50 نفره تشکیل شده بود شعار احساسی " ما تماشاگر نمیخواهیم به ما ملحق شوید " لحظه به لحظه بر جمعیت حاضر می افزود نمیدانم 400.500 شاید هم بیشتر ...
از این جا به بعد تظاهرات توسط عده ای دانشجو که معلوم نبود از کجا سرو کلشون پیدا شده بود با عکس هایی از دکتر شریعتی اداره میشد انگار نه انگار که هسته ی اولیه را ما تشکیل داده بودیم ! هیچ کس ما را تحویل نمیگرفت گویی کوچکترها اصلا دیده نمیشوند درعین حال وزن شعار ها بالاتر میرفت و حماسی تر میشد پاها به عنوان موسیقی زمینه یا آکورد محکم به زمین کوبیده میشد :
دکتر علی شریعتی معلم شهید ما
جان به کفش نهاده بود الا الا چه همتی
آغاز بیداریییییییییی ضد ستم کاریییییی
زنده باد نام اووووو نام او یاد اوووووو
به محض اطلاع از اومدن گاردی ها از آن جا که ما به کوچه پس کوچه های محله خودمان اشراف داشتیم پراکنده میشدیم و همزمان در نقاط دیگر شهر کوچکتر های دیگری مشغول تشکیل هسته ای اولیه ی تظاهرات بودند . هرگز منتظر فراخوان در روز و ساعت مشخصی نبودیم برنامه ی هر روزمان شده بود .
پدر مرحومم میگفت : بچه نرو بیرون میزنن میکشنت
میگفتم: مردم دارن تظاهرات میکنن میگن شاه را نمی خواهیم
با عصبانیت میگفت: هیچ غلطی نمیتونن بکنند ! مگه مردم میتونن شاه رو بیرون کنن؟
خدا رحمتش کنه ، 7.8 ماه بعد انقلاب پیروز شد و تا روزی که زنده بود هیچ نماز جمعه ای در تهران بدون حضور او برگزار نشد !!
آیا این روزها کوچکتر ها دیده میشوند؟
۱۳۹۰ خرداد ۱۵, یکشنبه
ما به خــــــــــــــــــــــــــــــرداد پر از حادثــــــــــــــــه...
برتو ای حبسیِ در خانه ارادت داریم
ما از این کارِ سبوعانه شکایت داریم
ما نترسیم زِ بیگانه ، شهامت داریم
ما همه در رهِ این عشق صلابت داریم
ما به خرداد پُر از حادثه عادت داریم
باز خرداد رسید از ره و ما بی میریم
انتقام تو از این بی وطنان میگیریم
نیستی گرچه تو، ما روز و شبان در گیریم
ما کجا ترس زِ زندان و شهادت داریم؟!
ما به خرداد پُر از حادثه عادت داریم
تو نبودی که ببینی که چه کاری کردند
زِ کلاغ است پُر این باغ و قناری در بند
وقتِ تشییعِ پدر، دخترِ اورا کشتند
زِ شهیدان همه اظهار خجالت داریم
ما به خرداد پُر از حادثه عادت داریم
باز خرداد، بپا خیز که کاری بکنیم
باید این مُلکِ خزان دیده بهاری بکنیم
پاک از جهرۀ آئینه غباری بکنیم
همه آگاهی از این وضعِ وخامت داریم
ما به خرداد پُر از حادثه عادت داریم
منبع : شاعــــــــــــــــــــــــرِ آزادی
ما از این کارِ سبوعانه شکایت داریم
ما نترسیم زِ بیگانه ، شهامت داریم
ما همه در رهِ این عشق صلابت داریم
ما به خرداد پُر از حادثه عادت داریم
باز خرداد رسید از ره و ما بی میریم
انتقام تو از این بی وطنان میگیریم
نیستی گرچه تو، ما روز و شبان در گیریم
ما کجا ترس زِ زندان و شهادت داریم؟!
ما به خرداد پُر از حادثه عادت داریم
تو نبودی که ببینی که چه کاری کردند
زِ کلاغ است پُر این باغ و قناری در بند
وقتِ تشییعِ پدر، دخترِ اورا کشتند
زِ شهیدان همه اظهار خجالت داریم
ما به خرداد پُر از حادثه عادت داریم
باز خرداد، بپا خیز که کاری بکنیم
باید این مُلکِ خزان دیده بهاری بکنیم
پاک از جهرۀ آئینه غباری بکنیم
همه آگاهی از این وضعِ وخامت داریم
ما به خرداد پُر از حادثه عادت داریم
منبع : شاعــــــــــــــــــــــــرِ آزادی
اشتراک در:
پستها (Atom)