۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه

نمونه ای از عملکرد برادران سایبری در مجازستان

در پی جمع آوری امضا توسط سایت کلمه جهت دعوت شهروندان ایرانی از بان کی مون برای پیگیری وضعیت همراهان زندانی جنبش سبز برادران سایبری با ایمیل های مختلف کامنت های جعلی و دروغ گذاشتند نمونه ها را ببینیم:

میثم said:

اونائی که امضا میکنن اطلاعاتشون داره لو میره دو تا از دوستای منو بعد از امضا ریختن گرفتن

...........................................
کلمه: افسر محترم جنگ نرم!
اینها که در زیر می آید، فهرست کامنت هایی است که شما با اسم ها و ایمیل های مختلف در دو ساعت اخیر پای این خبر و یک خبر دیگر در کلمه گذاشته اید. [با یک آی پی خاص]
اگر تصور می کنید ما متوجه فعالیت های شما نمی شویم سخت در اشتباهید.
این مجموعه نظرات جعلی و دروغ پردازی های شما را هم برای اطلاع مخاطبان محترم منتشر می کنیم تا نسبت به شیوه فعالیت شما آگاه شوند:

ایرانی

iran2546@gmail.com
از بانکی مون دعوت کنیم که چی بشه اونا اگه به فکر ما بودن که مارو تحریم نمی کردن که اینقدر به مردم فشار بیاد یی فکر دیگه می کردن آخه تا الان این تحریما کمر مردمو خم کرده یا نظامو یعنی اونا این چیزارو نمیفهمن یا بنفشون نیست که بفهمن حالا ما ایمیل بزنیم بهشون که چی بشه کجای کاریم آخه ما

رضا

riadsd@yahoo.com
با ایمیل زدن و امضا جمع کردن کدوم کشور انقلاب کرده که ما دومیش باشییییییییییییییییییییییم

لیلا آزاد

leilaAzad@yahoo.com
ببینید چقدر خارو خفیف شدیم که برا ۱۰۰۰۰ تا امضاء باید ۱۰۰۰۰۰۰ تا اطلاعیه بدیم تا حالا چند تا جمع شده

آزادی

azadman@yahoo.com
Azadi be che gheimati ba 4 ta emza ?? are jonbeshe shabz shode in Gire 4 ta Emzae

میلاد

milademan@yahoo.com
من خودم یک تنه ۱۰ تا امضاء کردم :)

میثم

mtmoon98@gmail.com
امروز بعدازظهر دو تا از دوستای منو بعد از امضا گرفتن فکر کنم از سایت لو رفتن

nazanin

naz2666@gmail.com
cheghadr baiad kharo khafif bashim ke injori donbale Emza begardim in hame etela resani shode vache cheghadr emza ??? ke hanozam be hade nesab nareside pak Aberoe jonbesh raft

سامان

SaaaMan2010@yahoo.com
می گم اگه به صد تا امضا هم رسید ارسال کنیم که بدونن هنوز صدتا سبزی وفادارم موندن

میثم

MTmoon98@gmail.com
اونائی که امضا میکنن اطلاعاتشون داره لو میره دو تا از دوستای منو بعد از امضا ریختن گرفتن

کاوه

KAVEHIRAN@GMAIL.COM
منم از اون ور آب لب ساحل می تونم بیانیه بدم فرا خوان بدم از مردم بخوام بریزن بیرون اما این ور از این غلطا نمی کنم.

کاوه

KAVEHIRAN@GMAIL.COM
امضا رو ولش اصلا ۱۰۰ جنبش سبزی پیدا می شه که بخواد دنبال میر حسین بره بابا دوره جنبش سبز میر حسین کروبی اینا تموم شده فکر بهتری بکنید.

منبع کلمه 

۱۳۹۱ شهریور ۴, شنبه

ملاقات ها و خنده ها و اشک هایش...

رضا خندان، از ملاقات خود و فرزندانش با نسرین ستوده میگوید:

ملاقات ما همزمان شده بود با ملاقات بند عمومي مردان سياسي .

خانواده‌هاي مردان سياسي گفتند كه بچه‌ها را از در پشتي مي‌برند تا در حين ملاقات كابيني، در آغوش پدرشان باشند بنابر اين شما هم مي‌توانيد نيما را داخل بفرستيد. مهراوه تا شنيد، سالن را گذاشت روي سرش كه من ۱۸ سالم نشده و هنوز كودك محسوب مي‌شوم. اصرار از او و تلاش از ما، بالاخره بچه‌ها خودشان را به آن طرف شيشه‌هاي كابين رساندند.

حالا نيما بغل مادرش نشسته، گوشي را از او گرفته و به من كه اين طرف كابين‌ بودم اشاره مي‌كند كه گوشي را به پسر عمه‌اش بدهم تا راجع به بازي‌شان با او حرف بزند. چند دقيقه فرصتي هم كه داشتيم اين گونه از بين رفت. و آقا داشت قصه‌ي حسين كرد تعريف مي‌كرد.

آن وسط آقاي عالي‌پيام كه تازه بازداشت شده است از راه نرسيده با ديدن نسرين به او نزديك شد و مهربانانه آمد و پس از سلام و احوالپرسي. خودش را معرفي كرد و چيزهايي گفت و رفت.

مطمئن بودم نسرين آقاي عالي پناه را به اسم نمي‌شناسد. بعد از رفتن‌‌شان، گفتم "او را شناختي؟" گفت "نه؟" نشاني‌هايي دادم. تعجب زده گفت "چرا گرفتن‌اش" گفتم "براي زلزله شعر گفته". هاج و واج نگاهم ‌كرد. گفتم توي شعرش كمي فلفل هم ريخته بود.


حالا داداش‌اش به خاطر "يك ميز" هي بيايد و بگويد "زنداني سياسي نداريم"

كابين كناري ما دوست بسيار عزيزمان مسعود (پدرام) نشسته بود و با خانواده‌اش صحبت مي‌كرد. مثل هميشه آرام و با وقار ...
مي‌گويد "بيرون براي شما‌ها سخت مي‌گذرد". گفتم "داخل و بيرون زندان هركدام سختي‌هاي خودش را دارد.

هنوز وقت نكرده‌ام با نسرين درست احوالپرسي كنم كه پرده‌ها پايين مي‌آيند و اين بار نسرين و بچه‌ها از آن طرف با تكان دادن دست از ما خداحافظي مي‌كنند.


در راه بازگشت به خانه دارم به اين فكر مي‌كنم كه هفته‌ي آينده دولت به خاطر ناتواني در اداره‌ي يك كنفرانس تشريفاتي بيهوده، امور مملكت را تعطيل كرده‌است و ملاقات زندانيان هم در آن چند روز سوخت و رفت...


منبع:
فیسبوک رضا خندان

۱۳۹۱ مرداد ۲۵, چهارشنبه

تا غیر آریائی؛ بنشسته بر حکومت / این خاک جز فلاکت؛ مرگ و عزا ندارد


ایران اگر بلرزد؛ ربطی به ما ندارد                         ربطی به دولت ما؛ این لرزه ها ندارد                   
لبنان نبوده آخر؛ یا کشور فلسطین                           ایران و مردمانش؛ ارج و بها ندارد

بشار اسد بلرزد؛ باید کنار او بود                             غیر از عرب تمامِ؛ دنیا خدا ندارد
آن شیخ گفت هرجا؛ فسق و فجور باشد                    راهی بجز هلاکت؛ غیر از فنا ندارد

در سرزمینم اما؛ یک دزد میگریزد                         دزد دگر که مانده؛ او اعتنا ندارد
بدبخت مردمانم؛ بی‌جرم و بی‌جنایت                         درفقرو تنگدستی؛ مرگش صدا ندارد

آخر خدا کجایی؟!؛ تا کی صبور باشم                      آن بنده زیر آوار؛ گوئی تورا ندارد
تا غیر آریائی؛ بنشسته بر حکومت                         این خاک جز فلاکت؛ مرگ و عزا ندارد


ایران باصلابت؛ ای سربلند جاوید                          هرگز امید رستن؛ بر غیر ما ندارد

۱۳۹۱ مرداد ۲۲, یکشنبه

یه روز یه ترکه....



                                                  زیر خروار ها آوار جان داد.               
یکی مدالهای المپیک را میشمرد . . . دیگری گناهانش را میشمرد و قرآن بر سر میزد که خدایا العفو . . . و در همین نزدیکی، کودکی میشمرد که از خانواده‌اش چند نفر باقی مانده‌اند .