۱۳۹۲ فروردین ۸, پنجشنبه

سوالات انتخاباتی

گفت ...چرا رییس جمهورتون قدش اینقد کوتاست ..
گفتم .. خوب تحریم ها باید یه جایی خودشون رو نشون بدن

گفت .. قضیه بهار آمد چیه ...
گفتم .. من هم شنیدم ولی میگن یک جمله انحرافیه ..

گفت .. چرا لاریجانی از کانداتوری منصرف شد
گفتم .. توشنیدی که اکثر پیامبرها چوپان بودند
گفت .. آره چطور مگه
گفتم .. با این همه گوسفند تو مجلس اونم حتما همین ادعا رو می خواد بکنه

گفت .. معنی یارانه سبز چیه
گفتم .. منظورت شعار آقا محسنه
گفت .. خوب واردی
گفتم .. قراره بعدانتخاب ایشون... یارانه رو با علف تقسیم کنند

گفت .. حالا چرا یک رییس جمهور خوش تیپ انتخاب نمی کنید
گفتم ..مثلا کی .. حداد
گفت .. نه... اون که مثل چک برگشتیه
گفتم .. ولایتی
گفت .. نه بابا اونم داره جفت جفت
ازش میره

گفتم .. رییس جمهور حالا اگر خوش تیپ هم نبود اشکالی نیست .. ولی باید خوش فکر باشه

گفت .. بنظرت انتخابات سالم برگزار میشه
گفتم .. به سالم بودن انتخابات فکر نمی کنم
گفت .. پس به چی فکر می کنی
گفتم .. به سالم موندن مردم !!!

۱۳۹۱ اسفند ۳۰, چهارشنبه

غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن


دلت را بتکان

اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین


بگذار همانجا بماند

فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش

قاب کن و بزن به دیوار دلت

...

دلت را محکم تر اگر بتکانی

تمام کینه هایت هم می ریزد

و تمام آن غم های بزرگ

و همه حسرت ها و آرزوهایت


...


حالا آرام تر، آرام تر بتکان

تا خاطره هایت نیفتد

تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟

خاطره، خاطره است

باید باشد، باید بماند


...



کافی ست؟

نه، هنوز دلت خاک دارد

یک تکان دیگر بس است

تکاندی؟

دلت را ببین

چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟


حالا این دل جای "او"ست

دعوتش کن

این دل مال "او"ست...

همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا

و حالا تو ماندی و یک دل

یک دل و یک قاب تجربه

یک قاب تجربه و مشتی خاطره

مشتی خاطره و یک "او"