۱۳۹۱ آذر ۳۰, پنجشنبه
۱۳۹۱ آذر ۲۳, پنجشنبه
واسه ما فرقی داره چی سَرِ دنیامون میاد؟
پدرا دل نگرون و مادرا دلواپسن
بچه هاشون سالم از مدرسه ها نمی رسن
آخه این چه رسمیه، این چه زمونه ای شده؟!!
بچه هاشون سالم از مدرسه ها نمی رسن
آخه این چه رسمیه، این چه زمونه ای شده؟!!
مردنِ توُ مدرسه؟! عجب بهونه ای شده!!
************
عصرِ پارکِ ژوراسیکه یا که عصرِ حجره؟!
خدا این مرگا چیه؟! این مُردنایِ مسخره؟!
سقفِ یک کلاس میاد پائین و چن تا می میرن
واسه گرما بخاری میزارن، آتیش می گیرن
************
یا میاد زلزله و مدرسه چون قدیمیه
واسه مایِه ریشترَم زلزله ی عظیمیه
تا یه ریزه برف و بارون میزنه توُ روستامون
جاده بسته، همه حبسِ خونگی با دوستامون
************
اوضامون خیلی وخیمه، بدتر از اینها شده
وزیرِ احمقِش ام نِمیره و اِبقا شده
بچه ها رو تختایِ مریض خونه جون میکَنَن
خاتمی میگه اونا بی روسری چه می کُنن؟!
************
توُیِ مجلس همه شون یکدفه بیگُنا شدن
همه شون معترضِ معلمِ روستا شدن
تقصیرِ اونه که بچه ها یه جا باهم بودن
نکنه جاسوسایِ خارجی ام اونجا بودن؟!
************
خداجون، آخرشه، ایران بُزُرگی نداره
بره ها زیاده ، جز چنتا که گُرگی نداره
یکی گُفت دنیا تموم شده ، رسید به انتها
آروم، آروم دیگه دنیا داره وای میسه یه جا
************
واسه ما فرقی داره چی سَرِ دنیامون میاد؟!
همه مون یه عمره مُردیم ، صدامون در نمیاد...
************
عصرِ پارکِ ژوراسیکه یا که عصرِ حجره؟!
خدا این مرگا چیه؟! این مُردنایِ مسخره؟!
سقفِ یک کلاس میاد پائین و چن تا می میرن
واسه گرما بخاری میزارن، آتیش می گیرن
************
یا میاد زلزله و مدرسه چون قدیمیه
واسه مایِه ریشترَم زلزله ی عظیمیه
تا یه ریزه برف و بارون میزنه توُ روستامون
جاده بسته، همه حبسِ خونگی با دوستامون
************
اوضامون خیلی وخیمه، بدتر از اینها شده
وزیرِ احمقِش ام نِمیره و اِبقا شده
بچه ها رو تختایِ مریض خونه جون میکَنَن
خاتمی میگه اونا بی روسری چه می کُنن؟!
************
توُیِ مجلس همه شون یکدفه بیگُنا شدن
همه شون معترضِ معلمِ روستا شدن
تقصیرِ اونه که بچه ها یه جا باهم بودن
نکنه جاسوسایِ خارجی ام اونجا بودن؟!
************
خداجون، آخرشه، ایران بُزُرگی نداره
بره ها زیاده ، جز چنتا که گُرگی نداره
یکی گُفت دنیا تموم شده ، رسید به انتها
آروم، آروم دیگه دنیا داره وای میسه یه جا
************
واسه ما فرقی داره چی سَرِ دنیامون میاد؟!
همه مون یه عمره مُردیم ، صدامون در نمیاد...
۱۳۹۱ آذر ۱۹, یکشنبه
مردمی که حافظه اشان فراموش کار است
این تابلو آیینه تمام نمای مردم ماست، مردمی که نمیدانند دکتر به چه کسی
اطلاق میشود و حتی نمیدانند چگونه نوشته میشود اما باز هم با استفاده از
عناوین استاد و
دکتر و پروفسور سعی در ساختن قهرمان برای خودشان هستند.
ما چیزی به نام دکتر آلبرت اینشتین نداریم، استاد ولفگانگ موتزارت تا به حال به گوشم نخورده است. دکتر استیفن هاوکینگ هم ترکیب مسخرهای به نظر میرسد. میدانید چرا؟ چون این انسانها با این عناوین تعریف نشدهاند. موتزارت را همه جهان با سمفونیهای بینظیرش میشناسند. آلبرت اینشتین و ایزاک نیوتن مترادف علم فیزیک هستند و استیفن هاوکینگ هم نیازی به تذکر “دکتر” پیش از اسمش ندارد.
اما ما دکتر محمد اصفهانی را داریم که خواننده است ! دکتر محمود احمدینژاد را داریم که همه کاره است ! مهندس علی آبادی را داریم که در ورزش همه فن حریف است ! . . .دکتر حاجی بابایی را داریم که معتقد است با عذرخواهی او هیچ مشکلی حل نمی شود! ما دکتر لاریجانی رو هم داریم با الفاظ قلمبه سلمبه .. تازه از همه اینها که بگذریم دکتر قالیباف خلبان را داریم که شهردار است.. دکتر علی مطهری چی؟؟
این عناوین برای کسانی است که اگر این عناوین را از پشت اسمشان برداریم هیچ نیستند. هیچ و هیچ ..
تشنگان این عناوین هم پایان ناپذیرند، آن یکی حاجی است و آن یکی دکتر. دیگری سردار ، ان یکی استاد است و آن یکی مهندس وآن یکی حضرت . . . . در چنین مملکتی که رسانه هایشان هم دنبال قرارداد با نامزدهای انتخابی هستند و همچنان تیتر یکشان سوژه های سیاسی است و بچه های پیرانشهری از صبح در هیچ رسانه ای تیتر نیستند نشان می دهد شاید ما هم از همین نسل مردمیم.
نسل مردمی که حافظه اشان فراموش کار است در حد ماهی .. هشت ثانیه ...
ما چیزی به نام دکتر آلبرت اینشتین نداریم، استاد ولفگانگ موتزارت تا به حال به گوشم نخورده است. دکتر استیفن هاوکینگ هم ترکیب مسخرهای به نظر میرسد. میدانید چرا؟ چون این انسانها با این عناوین تعریف نشدهاند. موتزارت را همه جهان با سمفونیهای بینظیرش میشناسند. آلبرت اینشتین و ایزاک نیوتن مترادف علم فیزیک هستند و استیفن هاوکینگ هم نیازی به تذکر “دکتر” پیش از اسمش ندارد.
اما ما دکتر محمد اصفهانی را داریم که خواننده است ! دکتر محمود احمدینژاد را داریم که همه کاره است ! مهندس علی آبادی را داریم که در ورزش همه فن حریف است ! . . .دکتر حاجی بابایی را داریم که معتقد است با عذرخواهی او هیچ مشکلی حل نمی شود! ما دکتر لاریجانی رو هم داریم با الفاظ قلمبه سلمبه .. تازه از همه اینها که بگذریم دکتر قالیباف خلبان را داریم که شهردار است.. دکتر علی مطهری چی؟؟
این عناوین برای کسانی است که اگر این عناوین را از پشت اسمشان برداریم هیچ نیستند. هیچ و هیچ ..
تشنگان این عناوین هم پایان ناپذیرند، آن یکی حاجی است و آن یکی دکتر. دیگری سردار ، ان یکی استاد است و آن یکی مهندس وآن یکی حضرت . . . . در چنین مملکتی که رسانه هایشان هم دنبال قرارداد با نامزدهای انتخابی هستند و همچنان تیتر یکشان سوژه های سیاسی است و بچه های پیرانشهری از صبح در هیچ رسانه ای تیتر نیستند نشان می دهد شاید ما هم از همین نسل مردمیم.
نسل مردمی که حافظه اشان فراموش کار است در حد ماهی .. هشت ثانیه ...
۱۳۹۱ آذر ۱۸, شنبه
خیانت نیک آهنگ کوثر بالاخره رسوایش کرد
چند
روزی است که انتشار نوار صوتی گفتوگوی «نیکآهنگ کوثر» با «مهدی هاشمی»
به تیتر نخست رسانهای در درون و بیرون از ایران تبدیل شده است. انتشار
چنین فایلی آن هم در مقطع کنونی بسیار بحثبرانگیز بوده و جای بررسی
فراوانی دارد. نخست و در ابتدای این
بحث
لازم است تا به روشنی گفته شود که در این نوشته به هیچ عنوان نه بنا داریم
تا اقدامی در جهت مظلوم نمایی «مهدی هاشمی» داشته باشیم و نه قرار است تا
چشم بر واقعیات دردناکی همچون کشتار دههی شصت ببندیم، بلکه بحث بر میزان
اخلاقی بودن عملی است که انجام میگیرد و صدالبته که در چنین مواردی اصل
زشتی عمل مهم است نه شخصی که مورد هدف قرار گرفته است وگرنه با شیوع چنین
نگاهی ما هم به دام همان شعار «هدف وسیله را توجیه میکند» و اندیشهی
پنهان در پشتش گرفتار میشویم که در صورت فراگیر شدن چنین چیزی «نه تو مانی
و نه من».
به دلایل مختلف این عمل «نیکآهنگ کوثر» از نظر منطقی، اخلاقی و سیاسی حرکتی درست به نظر نمیرسد. نخست آنکه با وجود تاکید ایشان بر این که این فایل در اختیار وکیل دو طرف ماجرای درگیر در پروندهی «مهدی هاشمی» قرار گرفته است چیزی از زشتی اصل کار نمیکاهد. این گفته دقیقن مانند این است که فردی فیلمی ویدیویی از روابط خصوصی یک نفر تهیه کنید و بعد اعلام کند که این فیلم را برای خانوادهی خود طرف و مخالفانش همزمان ارسال کرده است. پرسش اینجاست که اگر «مهدی هاشمی» از ضبط مکالمات خود خبر داشت بخش فراوانی از این گفتههایش را بر زبان میراند؟ به طور قطع این طور نیست و «مهدی هاشمی» که از میزان دشمنی و تندی کلام آقای «کوثر» با پدرش آگاه است اگر از این موضوع اطلاع داشت به این راحتی چنین فرصتی را به ایشان نمیداد. «کوثر» در مصاحبهاش آگاهانه «هاشمی» را به سمت بر زبان راندن سخنانی سوق میدهد که برای او و به ویژه پدرش بسیار خطرناک است و از سوی دیگر به طور حتم به ضرر جنبش در درون ایران خواهد بود.
«نیکآهنگ کوثر»، «هاشمی» و پدرش را (البته به درستی) متهم میکند که برخی از اقدامات این خانواده و به ویژه شخص «هاشمی رفسنجانی» در کوتاه آمدن در برابر «خامنهای» چقدر به ضعف و سکوت جنبش سبز کمک کرده است اما همانطور که «مهدی هاشمی» در این فایل نیز به خوبی به این نکته اشاره میکند (و باز البته به درستی) یکی دیگر از مسایلی که به شدت به جنبش مردم پس از انتخابات لطمه زد ایجاد اختلاف میان رهبران جنبش و ناامید کردن برخی مردم از آنها بود، همان کاری که متاسفانه « نیک آهنگ کوثر» خود، آگاهانه از بانیان اصلیاش بوده است. یادمان نرود که در اوج جنبش سبز، این «کوثر» و سایت ایشان یعنی خودنویس بود که با به میان آوردن و طرح بحث کشتارها و اعدامهای بیرحمانهی دههی شصت، به ناامیدی و سردی برخی مردم از رهبران جنبش دامن زد و دیدیم که بیش از همه این رسانههای حامی حکومت بودند که از این حرکت ایشان استقبال و به آن دامن زدند.
.......................... . مرور یک مکالمه ی خصوصی منشر شده .......................
«این یک مکالمه بین من و شما است که تبدیل به خبر نمیشه. تبدیل به هیچ چی نمیشه. فقط به عنوان یک همفکریه». این عبارات بخشی از گفت و گویی است که با عنوان مکالمه تلفنی «نیکآهنگ کوثر» با «مهدی هاشمی» منتشر شده است و از جانب آقای کوثر هم صحت آنها تایید شده. گویا ایشان ادعا کرده بنابر حکم دادگاهی در کانادا ناچار بوده است این مکالمات را به دادگاه تحویل دهد*؛ اما من متوجه نشدم که اساسا چنین مکالمهای با این تاکید گوینده بر محرمانه بودن و دوستانه بودن چرا باید ضبط شود و دادگاهی در کانادا چطور باید مطلع شود که چنین مکالمهای ضبط شده که بخواهد خواستار استرداد آن به دادگاه شود؟ به هر حال من اینجا در مورد سلامت اخلاقی آقای کوثر و یا عملی که بیشباهت به یک عملیات اطلاعاتی از جانب نهادهای امنیتی نیست بحث نمیکنم. من صرفا میخواهم معدود نکات قابل توجه از خلال این گفت و گو را مرور کنم:
1- اتحاد، اتحاد، رمز پیروزی!
- مهدی هاشم: «همون اشتباهی که شما دوم خرداد کردید، اومدید آقای هاشمی رو از اینها (احتمالا اشاره به اصلاحطلبها) جدا کردید، این دفعه هم دوباره دعوا انداختید بین موسوی و خاتمی و کروبی و همون کاری که اونها میخواستند رو کردید ... ببینید، اینقدر دوم خردادیها به ما فحش داند، ما دوباره کنار اومدیم، گفتیم هدفمون مشترک، دعوا ننداختیم، من خودم را دارم میگم. به بقیه هم کاری ندارم. از سال 76. مثلا ما سال 76 میتونستیم آقای نوربخش رو رییس جمهور کنیم، یعنی کاندیدش کنیم، دعوا راه بندازیم. اما توافق کردیم هرکی که همه گروهها قبول کنند. دونه دونه این کار رو کردیم همیشه. یعنی ما میدونستیم یک دونه آدم داریم، آقای خامنهای، اون ور. همه اینور. باید متحد بشوند و جلوش وایسن. استراتژی ما این بود از روز اول. یک عده به ما ملحق میشدن و یک عده دور میشدن از این استراتژی. به قول تو همین جنبش سبز. داخلیها خوب فهمیدن این دفعه، یعنی آقای موسوی و خاتمی اینها خوب فهمیدند که نباید از هم دور بشن. تو برو تظاهرات این دفعه جلوی سازمان ملل را ببین. با تظاهرات دفعه پیش احمدینژاد مقایسه کن. دفعه پیش همه با یک پرچم آمدند. یادته که؟ این دفعه با سی تا پرچم آمدند. اینها را آقای خامنهای حال میکنه! همه با هم اختلاف داریم توی هزار تا مسئله، اما هممون روی اینکه آقای خامنهای دیکتاتوره و باید دیکتاتور را گذاشت زمین ... (یک عبارت نامفهوم احتمالا در معنای «توافق داریم»)
2- تلاش نافرجام برای چسباندن برچسب «براندازی»
- نیکآهنگ کوثر: «مطابق تعریف بنابر این چیزی که ما الآن داریم با هم صحبت میکنیم شما عملا به طیفه، اسمش چیه؟ براندازها پیوستهاید»
- مهدی هاشمی: «نه؛ حرفت را قبول ندارم».
مسئله خیلی ساده است. به باور من، تلاش نیکآهنگ درست به مانند تلاش تمامی نهادهای امنیتی-اطلاعاتی و یا پیادهنظام تبلیغاتی نظام، برای «برانداز» خواندن منتقدان رهبری، تنها مبتنی بر یکی انگاشتن «نظام» با شخص آقای خامنهای است. مبنایی که هیچ یک از اصلاحطلبان و البته خاندان آقای هاشمی (که نمیدانم بخشی از اصلاحطلبان به حساب میآیند یا خیر) آن را قبول ندارند. در اندیشه اصلاحات، «نظام» متشکل از تمامی نهادها، سازمانها و مسوولین و شخصیتهایی است که حول یک «قانون اساسی» گرد آمدهاند. بدون تردید امکان بروز هرگونه فساد و یا کجروی و خودکامگی در اشخاص حقیقی وجود دارد که در این صورت حفظ و یا اصلاح نظام در اصلاح این کجرویها تبلور خواهد یافت. (درست به همان میزان که امکان بروز فساد در ارکان حقوقی وجود دارد و راهکار درمانش در اصلاح قانون اساسی است) در این نگرش، براندازان اصلی آنانی هستند که تلاش میکنند همه چیز را به قامت فرد بدوزند و یک نظام برآمده از انقلابی مردمی را در سطح یک حاکمیت فردی، با شیوه «شبان و رمه» تقلیل دهند.
3- آنها نمیخواستند مهدی هاشمی به ایران بیاید
از همان روز بازگشت به ایران و سپس بازداشت مهدی هاشمی، نکتهای که خانواده او، به ویژه «فاطمه هاشمی» و «عفت مرعشی» بر روی آن تاکید داشتند بیعلاقگی دستگاه امنیتی حکومت به بازگشت مهدی هاشمی بود. ادعایی که تا کنون از جانب هیچ مرجعی تکذیب نشده است. حال ناظر بیطرف میتواند از خود بپرسد چرا دستگاه امنیتی با بازگشت مهدی به ایران مخالف بوده است؟ شاید پاسخ این مسئله را ندانیم، اما قطعا انتظار داریم هر روزنامه نگار مستقلی به صورت «منطقی» و برای شفاف شدن حقیقت خواستار بازگشت مهدی هاشمی به ایران باشد، مگر اینکه:
- نیک آهنگ کوثر: «از نظر منطقی، از نظر منطقی دارم میگم، نه از نظر روابط خانوادگی یا چیز دیگه؛ از نظر منطقی بازگشت شما به ایران بازگشت منطقی نیست».
...
- مهدی هاشمی: «حالا کی گفته من میخوام برگردم یا برنگردم؟!» (آقای هاشمی به شدت از طرح مسئله بازگشت به ایران شگفتزده شده است. گویا این گفت و گو به مدتها پیش از انتشار خبر بازگشت ایشان مربوط میشود و نیکآهنگ هم در جواب اینکه «چه کسی گفته من میخواهم برگردم» جوابی ندارد!)
4- مقاومت در برابر کودتا چه لزوم و یا دستاوردی داشت؟
مهدی هاشمی: «آقای خامنهای این تصمیم را ده سال پیش گرفت که همه را بگذاره کنار و یک کادر جوان و وفادار به خودش بیاره سر کار. این را میخواد خیلی Peas full انجام بده که کسی نفهمه. کاری که ما توی انتخابات کردیم این کار رو علنی کردیم برای مردم. من به خود موسوی گفتم، اون خبر نداشت از این حرفها، بعدش به من گفت همه حرفهای تو درسته. گفتم خیال میکنی آقای خامنهای میذاره تو انتخابات ببری؟ ولی بدون هدف من از این کار حمایت تو چیه؟ میخوام ماهیت آقای خامنهای را رو کنم. فرض کن اون اتفاق نمیافتاد. آقای خامنهای میآمد صحبت میکرد. رای نیاوردید و مردم شما رو نمیخوان و چی و چی و چی و تموم شد دیگه. در هر صورت آقای خامنهای امتیاز عملی نمیداد. تنها اتفاقی که افتاد آقای خامنهای امتیاز عملیش، روشهاش برای مردم رو شد. آقای خامنهای میخواست یک کار یواشکی انجام بده. فهمیدی؟ شما اینها رو نمیفهمی خوب!»
.......................... ................و چند نکته .......................... .............
۱- فایل صوتی هیچ ارزش حقوقی ندارد. خود من دست کم سه نفر را میشناسم که میتوانند صدای اکبر هاشمی را با همان ادبیات خودش چنان درآورند که جز با دیدن صورتشان آدمی باور نمیکند یکی دیگر است.
۲- ضبط صدای دیگران بدون اطلاعشان، ناجوانمردانه و غیر قانونی است. حتی اگر در یک مصاحبه رسمی و در حال ضبط باشد و مصاحبه شونده بخشی از حرفهایش را با قید “نقل نشود” یا همچو چیزی بگوید، انتشار حرفهایش قابل پبگرد قاونی است و از لحاظ حرفهای ویرانگر اعتماد به کسی که چنین کاری کند. جالب است که نه فقط نیکان اخطاری برای ضبط صدا نمیدهد بلکه در اواسط آن تاکید میکند که مکالمه خصوصی است.
۳- مهدی هاشمی (از این به بعد به فرض که صدای خودش باشد) با نیکآهنگ که از هیچ تحقیر و تهمت و ناسزایی علیه خانواده آنها فروگذار نکرده دوستانه برخورد میکند. علاوه بر این در همان چند ثانیه اول معلوم میشود که این گفتگو در ادامه یک سری گفتگوهای خصوصی و دوستانه قبلی است. نهایت پستی و بیشرافتی است که آدم از اعتماد دیگرانی که در جواب دشمنیهایش با او به گفتگوی دوستانه و خصوصی مینشینند چنین سو استفاده کند.
۴- یک کلمه از صحبتهای مهدی هاشمی غیر منطقی و توهینآمیز نیست، سهل است ارج و ارزش او را نزد هر آدم بیطرفی که واقعا قادر به درک موقعیت خانواده هاشمی و ارتباطشان با اصلاحطلبان باشد بالا میبرد.
۵- منتشر کردن چنین حرفهایی که از لحاظ حقوقی ارزشی ندارد ولی در مضحکههای مثلا قضایی ج ا ا ، جدا بر ضد متهم کارکرد مییابد مشمئز کننده است. هر کس چنین کرده شرمش باد. این دیگر قصه ی مسخره گیر دادن به آکسفورد و حملههای ناجوانمردانه به دکتر کاتوزیان به خاطر دانشجو بودن مهدی هاشمی در آنجا نیست که با مرور زمان، روسیاهیاش به زغال بماند. بازی با جان یک انسان است که حتی همین حرفهای خصوصیاش از تحلیلگران دلسوز جنبش سبز کم نمیآورد.
۶- نیکآهنگ باید به جد پاسخگو باشد. من – به رغم شاید نود درصد روزنامهنگارهای ایرانی- تا الان با او روابط نسبتا دوستانه و محترمانهای داشتهام (همین دو سه روز پیش هم یک چت دربارهی یک مقاله تحقیقی درباره طنز ایرانی داشتیم) و در انتقادهای جمعی علیه او سکوت میکردم. اما این مساله قابل چشمپوشی نیست. مساله اصلا هاشمی نیست (هرچند که ضبط صدای کسی که در مقابل توهین و تهمت تو، با تو به گفتگوی واقعا دوستانه مینشیند شناعت کار را بیشتر میکند) مساله سواستفاده عمیق و غیرانسانی از حرفهی خبرنگاری است. برای من، ربط چنین کاری به سیاست و هاشمی، مثل آن است که یک دکتر زنان و زایمان، از دختر هاشمی که به خواستهی او در مطبش لخت شده تا معاینه شود، فیلم بگیرد و درست وقتی در زندان است به عنوان فیلم پورنو روی اینترنت بگذارد، بعد در مقابل اعتراضها گفته شود که شما نوکر هاشمی هستید! در چنین حالتی – فارغ از اینکه با هاشمی و خانواده اش چقدر موافق یا مخالف باشیم- نه فقط اعتراض و محکوم کردن وظیفه است بلکه بر جامعهی پزشکان است که اگر مختصر شرافتی شخصا و همیتی صنفا، دارند تا کشاندن ماجرا به محاکم صنفی و قضایی کار را دنبال کنند.
این کثافتکاری های "نیک آهنگ کوثر" با ضد حملههای ملالآور مرسوم ( نوکر هاشمی، تابستان ۶۷ کجا بودی و … ) جمع شدنی نیست.
*عکس نیک آهنگ کوثر را در سفارت ایران در کانادا نشان می دهد.
به دلایل مختلف این عمل «نیکآهنگ کوثر» از نظر منطقی، اخلاقی و سیاسی حرکتی درست به نظر نمیرسد. نخست آنکه با وجود تاکید ایشان بر این که این فایل در اختیار وکیل دو طرف ماجرای درگیر در پروندهی «مهدی هاشمی» قرار گرفته است چیزی از زشتی اصل کار نمیکاهد. این گفته دقیقن مانند این است که فردی فیلمی ویدیویی از روابط خصوصی یک نفر تهیه کنید و بعد اعلام کند که این فیلم را برای خانوادهی خود طرف و مخالفانش همزمان ارسال کرده است. پرسش اینجاست که اگر «مهدی هاشمی» از ضبط مکالمات خود خبر داشت بخش فراوانی از این گفتههایش را بر زبان میراند؟ به طور قطع این طور نیست و «مهدی هاشمی» که از میزان دشمنی و تندی کلام آقای «کوثر» با پدرش آگاه است اگر از این موضوع اطلاع داشت به این راحتی چنین فرصتی را به ایشان نمیداد. «کوثر» در مصاحبهاش آگاهانه «هاشمی» را به سمت بر زبان راندن سخنانی سوق میدهد که برای او و به ویژه پدرش بسیار خطرناک است و از سوی دیگر به طور حتم به ضرر جنبش در درون ایران خواهد بود.
«نیکآهنگ کوثر»، «هاشمی» و پدرش را (البته به درستی) متهم میکند که برخی از اقدامات این خانواده و به ویژه شخص «هاشمی رفسنجانی» در کوتاه آمدن در برابر «خامنهای» چقدر به ضعف و سکوت جنبش سبز کمک کرده است اما همانطور که «مهدی هاشمی» در این فایل نیز به خوبی به این نکته اشاره میکند (و باز البته به درستی) یکی دیگر از مسایلی که به شدت به جنبش مردم پس از انتخابات لطمه زد ایجاد اختلاف میان رهبران جنبش و ناامید کردن برخی مردم از آنها بود، همان کاری که متاسفانه « نیک آهنگ کوثر» خود، آگاهانه از بانیان اصلیاش بوده است. یادمان نرود که در اوج جنبش سبز، این «کوثر» و سایت ایشان یعنی خودنویس بود که با به میان آوردن و طرح بحث کشتارها و اعدامهای بیرحمانهی دههی شصت، به ناامیدی و سردی برخی مردم از رهبران جنبش دامن زد و دیدیم که بیش از همه این رسانههای حامی حکومت بودند که از این حرکت ایشان استقبال و به آن دامن زدند.
..........................
«این یک مکالمه بین من و شما است که تبدیل به خبر نمیشه. تبدیل به هیچ چی نمیشه. فقط به عنوان یک همفکریه». این عبارات بخشی از گفت و گویی است که با عنوان مکالمه تلفنی «نیکآهنگ کوثر» با «مهدی هاشمی» منتشر شده است و از جانب آقای کوثر هم صحت آنها تایید شده. گویا ایشان ادعا کرده بنابر حکم دادگاهی در کانادا ناچار بوده است این مکالمات را به دادگاه تحویل دهد*؛ اما من متوجه نشدم که اساسا چنین مکالمهای با این تاکید گوینده بر محرمانه بودن و دوستانه بودن چرا باید ضبط شود و دادگاهی در کانادا چطور باید مطلع شود که چنین مکالمهای ضبط شده که بخواهد خواستار استرداد آن به دادگاه شود؟ به هر حال من اینجا در مورد سلامت اخلاقی آقای کوثر و یا عملی که بیشباهت به یک عملیات اطلاعاتی از جانب نهادهای امنیتی نیست بحث نمیکنم. من صرفا میخواهم معدود نکات قابل توجه از خلال این گفت و گو را مرور کنم:
1- اتحاد، اتحاد، رمز پیروزی!
- مهدی هاشم: «همون اشتباهی که شما دوم خرداد کردید، اومدید آقای هاشمی رو از اینها (احتمالا اشاره به اصلاحطلبها) جدا کردید، این دفعه هم دوباره دعوا انداختید بین موسوی و خاتمی و کروبی و همون کاری که اونها میخواستند رو کردید ... ببینید، اینقدر دوم خردادیها به ما فحش داند، ما دوباره کنار اومدیم، گفتیم هدفمون مشترک، دعوا ننداختیم، من خودم را دارم میگم. به بقیه هم کاری ندارم. از سال 76. مثلا ما سال 76 میتونستیم آقای نوربخش رو رییس جمهور کنیم، یعنی کاندیدش کنیم، دعوا راه بندازیم. اما توافق کردیم هرکی که همه گروهها قبول کنند. دونه دونه این کار رو کردیم همیشه. یعنی ما میدونستیم یک دونه آدم داریم، آقای خامنهای، اون ور. همه اینور. باید متحد بشوند و جلوش وایسن. استراتژی ما این بود از روز اول. یک عده به ما ملحق میشدن و یک عده دور میشدن از این استراتژی. به قول تو همین جنبش سبز. داخلیها خوب فهمیدن این دفعه، یعنی آقای موسوی و خاتمی اینها خوب فهمیدند که نباید از هم دور بشن. تو برو تظاهرات این دفعه جلوی سازمان ملل را ببین. با تظاهرات دفعه پیش احمدینژاد مقایسه کن. دفعه پیش همه با یک پرچم آمدند. یادته که؟ این دفعه با سی تا پرچم آمدند. اینها را آقای خامنهای حال میکنه! همه با هم اختلاف داریم توی هزار تا مسئله، اما هممون روی اینکه آقای خامنهای دیکتاتوره و باید دیکتاتور را گذاشت زمین ... (یک عبارت نامفهوم احتمالا در معنای «توافق داریم»)
2- تلاش نافرجام برای چسباندن برچسب «براندازی»
- نیکآهنگ کوثر: «مطابق تعریف بنابر این چیزی که ما الآن داریم با هم صحبت میکنیم شما عملا به طیفه، اسمش چیه؟ براندازها پیوستهاید»
- مهدی هاشمی: «نه؛ حرفت را قبول ندارم».
مسئله خیلی ساده است. به باور من، تلاش نیکآهنگ درست به مانند تلاش تمامی نهادهای امنیتی-اطلاعاتی و یا پیادهنظام تبلیغاتی نظام، برای «برانداز» خواندن منتقدان رهبری، تنها مبتنی بر یکی انگاشتن «نظام» با شخص آقای خامنهای است. مبنایی که هیچ یک از اصلاحطلبان و البته خاندان آقای هاشمی (که نمیدانم بخشی از اصلاحطلبان به حساب میآیند یا خیر) آن را قبول ندارند. در اندیشه اصلاحات، «نظام» متشکل از تمامی نهادها، سازمانها و مسوولین و شخصیتهایی است که حول یک «قانون اساسی» گرد آمدهاند. بدون تردید امکان بروز هرگونه فساد و یا کجروی و خودکامگی در اشخاص حقیقی وجود دارد که در این صورت حفظ و یا اصلاح نظام در اصلاح این کجرویها تبلور خواهد یافت. (درست به همان میزان که امکان بروز فساد در ارکان حقوقی وجود دارد و راهکار درمانش در اصلاح قانون اساسی است) در این نگرش، براندازان اصلی آنانی هستند که تلاش میکنند همه چیز را به قامت فرد بدوزند و یک نظام برآمده از انقلابی مردمی را در سطح یک حاکمیت فردی، با شیوه «شبان و رمه» تقلیل دهند.
3- آنها نمیخواستند مهدی هاشمی به ایران بیاید
از همان روز بازگشت به ایران و سپس بازداشت مهدی هاشمی، نکتهای که خانواده او، به ویژه «فاطمه هاشمی» و «عفت مرعشی» بر روی آن تاکید داشتند بیعلاقگی دستگاه امنیتی حکومت به بازگشت مهدی هاشمی بود. ادعایی که تا کنون از جانب هیچ مرجعی تکذیب نشده است. حال ناظر بیطرف میتواند از خود بپرسد چرا دستگاه امنیتی با بازگشت مهدی به ایران مخالف بوده است؟ شاید پاسخ این مسئله را ندانیم، اما قطعا انتظار داریم هر روزنامه نگار مستقلی به صورت «منطقی» و برای شفاف شدن حقیقت خواستار بازگشت مهدی هاشمی به ایران باشد، مگر اینکه:
- نیک آهنگ کوثر: «از نظر منطقی، از نظر منطقی دارم میگم، نه از نظر روابط خانوادگی یا چیز دیگه؛ از نظر منطقی بازگشت شما به ایران بازگشت منطقی نیست».
...
- مهدی هاشمی: «حالا کی گفته من میخوام برگردم یا برنگردم؟!» (آقای هاشمی به شدت از طرح مسئله بازگشت به ایران شگفتزده شده است. گویا این گفت و گو به مدتها پیش از انتشار خبر بازگشت ایشان مربوط میشود و نیکآهنگ هم در جواب اینکه «چه کسی گفته من میخواهم برگردم» جوابی ندارد!)
4- مقاومت در برابر کودتا چه لزوم و یا دستاوردی داشت؟
مهدی هاشمی: «آقای خامنهای این تصمیم را ده سال پیش گرفت که همه را بگذاره کنار و یک کادر جوان و وفادار به خودش بیاره سر کار. این را میخواد خیلی Peas full انجام بده که کسی نفهمه. کاری که ما توی انتخابات کردیم این کار رو علنی کردیم برای مردم. من به خود موسوی گفتم، اون خبر نداشت از این حرفها، بعدش به من گفت همه حرفهای تو درسته. گفتم خیال میکنی آقای خامنهای میذاره تو انتخابات ببری؟ ولی بدون هدف من از این کار حمایت تو چیه؟ میخوام ماهیت آقای خامنهای را رو کنم. فرض کن اون اتفاق نمیافتاد. آقای خامنهای میآمد صحبت میکرد. رای نیاوردید و مردم شما رو نمیخوان و چی و چی و چی و تموم شد دیگه. در هر صورت آقای خامنهای امتیاز عملی نمیداد. تنها اتفاقی که افتاد آقای خامنهای امتیاز عملیش، روشهاش برای مردم رو شد. آقای خامنهای میخواست یک کار یواشکی انجام بده. فهمیدی؟ شما اینها رو نمیفهمی خوب!»
..........................
۱- فایل صوتی هیچ ارزش حقوقی ندارد. خود من دست کم سه نفر را میشناسم که میتوانند صدای اکبر هاشمی را با همان ادبیات خودش چنان درآورند که جز با دیدن صورتشان آدمی باور نمیکند یکی دیگر است.
۲- ضبط صدای دیگران بدون اطلاعشان، ناجوانمردانه و غیر قانونی است. حتی اگر در یک مصاحبه رسمی و در حال ضبط باشد و مصاحبه شونده بخشی از حرفهایش را با قید “نقل نشود” یا همچو چیزی بگوید، انتشار حرفهایش قابل پبگرد قاونی است و از لحاظ حرفهای ویرانگر اعتماد به کسی که چنین کاری کند. جالب است که نه فقط نیکان اخطاری برای ضبط صدا نمیدهد بلکه در اواسط آن تاکید میکند که مکالمه خصوصی است.
۳- مهدی هاشمی (از این به بعد به فرض که صدای خودش باشد) با نیکآهنگ که از هیچ تحقیر و تهمت و ناسزایی علیه خانواده آنها فروگذار نکرده دوستانه برخورد میکند. علاوه بر این در همان چند ثانیه اول معلوم میشود که این گفتگو در ادامه یک سری گفتگوهای خصوصی و دوستانه قبلی است. نهایت پستی و بیشرافتی است که آدم از اعتماد دیگرانی که در جواب دشمنیهایش با او به گفتگوی دوستانه و خصوصی مینشینند چنین سو استفاده کند.
۴- یک کلمه از صحبتهای مهدی هاشمی غیر منطقی و توهینآمیز نیست، سهل است ارج و ارزش او را نزد هر آدم بیطرفی که واقعا قادر به درک موقعیت خانواده هاشمی و ارتباطشان با اصلاحطلبان باشد بالا میبرد.
۵- منتشر کردن چنین حرفهایی که از لحاظ حقوقی ارزشی ندارد ولی در مضحکههای مثلا قضایی ج ا ا ، جدا بر ضد متهم کارکرد مییابد مشمئز کننده است. هر کس چنین کرده شرمش باد. این دیگر قصه ی مسخره گیر دادن به آکسفورد و حملههای ناجوانمردانه به دکتر کاتوزیان به خاطر دانشجو بودن مهدی هاشمی در آنجا نیست که با مرور زمان، روسیاهیاش به زغال بماند. بازی با جان یک انسان است که حتی همین حرفهای خصوصیاش از تحلیلگران دلسوز جنبش سبز کم نمیآورد.
۶- نیکآهنگ باید به جد پاسخگو باشد. من – به رغم شاید نود درصد روزنامهنگارهای ایرانی- تا الان با او روابط نسبتا دوستانه و محترمانهای داشتهام (همین دو سه روز پیش هم یک چت دربارهی یک مقاله تحقیقی درباره طنز ایرانی داشتیم) و در انتقادهای جمعی علیه او سکوت میکردم. اما این مساله قابل چشمپوشی نیست. مساله اصلا هاشمی نیست (هرچند که ضبط صدای کسی که در مقابل توهین و تهمت تو، با تو به گفتگوی واقعا دوستانه مینشیند شناعت کار را بیشتر میکند) مساله سواستفاده عمیق و غیرانسانی از حرفهی خبرنگاری است. برای من، ربط چنین کاری به سیاست و هاشمی، مثل آن است که یک دکتر زنان و زایمان، از دختر هاشمی که به خواستهی او در مطبش لخت شده تا معاینه شود، فیلم بگیرد و درست وقتی در زندان است به عنوان فیلم پورنو روی اینترنت بگذارد، بعد در مقابل اعتراضها گفته شود که شما نوکر هاشمی هستید! در چنین حالتی – فارغ از اینکه با هاشمی و خانواده اش چقدر موافق یا مخالف باشیم- نه فقط اعتراض و محکوم کردن وظیفه است بلکه بر جامعهی پزشکان است که اگر مختصر شرافتی شخصا و همیتی صنفا، دارند تا کشاندن ماجرا به محاکم صنفی و قضایی کار را دنبال کنند.
این کثافتکاری های "نیک آهنگ کوثر" با ضد حملههای ملالآور مرسوم ( نوکر هاشمی، تابستان ۶۷ کجا بودی و … ) جمع شدنی نیست.
*عکس نیک آهنگ کوثر را در سفارت ایران در کانادا نشان می دهد.
از سبز سبزیم ریشه داریم
اشتراک در:
پستها (Atom)