۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

راستی نرگس رو می شناسی ؟

من : سلام
یکی : سلام
من : راستی نرگس رو می شناسی ؟
یکی : آره همون که فیلم سکسیش پخش شد؟
من : ای بابا . اولا اون نرگس نبود و زهره بود و بازیگر فیلم نرگس . دوما چه ربطی به هم داره ؟
یکی : پس کیو می گی ؟
من : بابا نرگس محمدی رو می گم .
یکی : آهان همون که تو فیلم ستایش نقش ستایش رو بازی می کرد ؟
من : وای ! چرا اینقدر خنگی پسر ؟ نرگس محمدی همون که الان زندانه و حالشم بده .
یکی : والا نمی شناسمش . منو چه به این اشخاص . بزار تور و خدا زندگیمون رو بکنیم .

من : به زندگیتون برسید ببخشید مزاحم شدم !

۱۳۹۱ خرداد ۲۹, دوشنبه

بخش‌هایی از خطابه‌ی جایزه‌ی نوبل صلح خانم آنگ سو چی رهبر جنبش دموکراسی‌خواهی برمه


آنگ سان سو چي ـ رهبر جنبش دموکراسي‌خواهي در برمه (ميانمار) ـ در خطابه‌ي نوبلش ديدگاه‌هاي خود را در زمينه‌ي ايده‌‌آل‌هاي‌ش در مورد صلح، بذرهاي جنگ، محدوديت‌هاي انسانيت متعارف ما و قدرت نادر مهرباني بيان کرد. در اين‌جا مهم‌ترين بخش‌هاي خطابه‌ي او را مرور مي‌کنيم:
قدرت جايزه‌ي صلح نوبل
"اغلب در روزهاي بازداشت خانگي‌ام دچار اين احساس مي‌شدم که ديگر بخشي از دنياي واقعي نيستم." بردن جايزه‌ي نوبل "مرا دوباره واقعي کرد. اين جايزه مرا به جامعه‌ي گسترده‌ي انساني بازگرداند. و از آن مهم‌تر اين‌که جايزه‌ي صلح نوبل دنيا را به مشکلات موجود بر سر راه دموکراسي و حقوق بشر در برمه متوجه کرد. ما ديگر فراموش نمي‌شديم."
ناديده گرفتن رنج ديگران منبع انرژي‌بخش جنگ است
"جنگ جهاني اول نمايان‌گر يک هدررفت وحشتناک در نيروي جوان و توان بالقوه‌ي جوامع بود: اسراف بي‌رحمانه‌ي نيروهاي مثبت سياره‌ي ما ... براي چه؟ نزديک يک قرن گذشته و ما هنوز به‌دنبال يک پاسخ قانع‌کننده مي‌گرديم. آيا هنوز ـ اگر چه نه به‌اندازه‌ي قبل ـ از احساس بي‌پروايي و نيانديشدن به آينده و انسانيت‌مان احساس گناه نمي‌کنيم؟ جنگ تنها حوزه‌اي نيست که صلح در آن دارد مي‌ميرد. هر جا که رنج کشيدن انسان‌ها ناديده گرفته شود، بذرهاي تضادهاي منجر به خفيف شمردن رنج‌ها و تلخ‌کامي و خشم در حال پاشيده شدن است."
ما در عصر روشن‌گري‌ها زندگي مي‌کنيم
"آن‌قدر خوش‌شانس هستيم که در عصري زندگي مي‌کنيم که رفاه اجتماعي و کمک‌هاي بشردوستانه نه‌تنها مطلوب که ضروري دانسته مي‌شوند. من بسيار خوش‌شانس هستم که در عصري زندگي مي‌کنم که در آن سرنوشت زندانيان عقيدتي در هر نقطه‌اي از دنيا به دغدغه‌ي انسان‌هاي سراسر دنيا تبديل شده است؛ عصري که در آن دموکراسي و حقوق بشر به‌شکل گسترده‌اي به‌عنوان حقوقي که هر انسان با متولد شدن به‌دست مي‌آورد؛ هر چند هنوز اين امر هنوز به يک اصل مورد اجامع جهاني تبديل نشده است.
هدف ما باید صلح کامل باشد
"اگر چه دستيابي به صلح کامل در دنياي ما يک هدف دست‌نيافتني است؛ با اين حال اين مقصدي است که بايد سفرمان را به‌سوي آن ادامه دهيم و چشمان ما بايد به آن نظير ستاره‌ي جهت‌نمايي که به يک مسافر صحرا مسير رستگاري را نشان مي‌دهد، دوخته شود. حتي اگر ما به صلح کامل در زمين دست نيابيم ـ چرا که صلح کامل امري است فرازميني ـ تلاش جمعي ما براي دستيابي به صلح تمامي افراد و ملت‌ها را به توافقي مبتني بر اعتماد و دوستي خواهد رساند و کمک‌مان خواهد کرد تا جامعه‌ي بشري‌مان را ايمن‌تر و مهربان‌تر سازيم."
قدرت صلح‌آفرین محبت
"اجازه بدهيد بگويم که شيريني‌هاي فلاکت و بدبختي چندان زياد نيستند. من فهميده‌ام که شيرين‌ترين و گران‌بهاترينِ آن‌ها درسي است که من در مورد ارزش محبت آموخته‌ام. هر محبت بزرگ يا کوچکي که من از ديگري دريافت کرده‌ام، مرا بيش از پيش متقاعد کرده که هنوز به‌اندازه‌ي کافي محبت در دنياي‌مان نداريم. مهربان بودن پاسخي است همراه با احساسات و آغوش گرم انساني به اميدها و نيازهاي ديگران. حتي کوچک‌ترين مهرباني هم مي‌تواند نوري را بر يک قلب شکسته بتاباند. مهرباني مي‌تواند زندگي انسان‌ها را تغيير دهد."
دنيايي بدون پناهندگان سياسي را تصور کنيد
"سرانجام هدف ما بايد ايجاد دنيايي باشد فارغ از وجود انسان‌هاي در تبعيد، بي‌خانمان و نااميد. دنيايي که در آن هر گوشه و کنار آن ملجأ و پناهي باشد که در آن ساکنين‌ش از حق آزادي و زيستن در صلح برخوردار باشند. هر انديشه، هر واژه و هر اقدامي که به مثبت شدن فضاي زندگي و بهبود وضعيت فيزيکي و روحي انسان‌ها بيانجامد گامي است به‌سوي صلح. تک‌تک ما ظرفيت لازم براي مشارکت در اين مسير را داريم. بياييد دست به دست به هم بدهيم تا براي ساختن يک جهان سرشار از صلح که در آن همه‌ي ما بتوانيم در امنیت به خواب برويم و با شادي از خواب برخيزيم تلاش کنيم."